Friday, January 11, 2008

صبحانه

قهوه رو ریخ تو فنجون

شیرو ریخ رو قهوه

قندو انداخ تو شیر قهوه

با قاشق چایی‌خوری همش زد

شیرقهوه‌رو خورد و فنجونو گذاشت

بی‌این‌که به من چیزی بگه،

سیگاری چاق کرد

دودشو حلقه‌حلقه بیرون داد

خاکسترشو تکوند تو زیرسیگاری

بی‌این‌‌که به من نگاهی کنه،

پاشد کلاشو گذاشت سرش

بارونی‌شو تنش کرد چون‌که داشت می‌بارید

و زیر بارون از خونه رفت

بی‌یک کلمه حرف

بی‌یه نگاه.

من سرمو گرفتم تو دستام و

اشکام سرازیر شد.

ترجمه‌ی اولین پست (Dejeuner du Matin، ژاک پره‌ور)

احمد شاملو

1 comment:

Anonymous said...

من عاشق اين پستتم :×