Thursday, January 17, 2008

Lost

فکر نمی‌کردم بعد از هری پاتر نوشته‌ای به این دقت و تیزهوشی نوشته بشه؛ اما بعد از دیدن مجموعه‌ی "گمشدگان-lost" حرفم رو پس می‌گیرم.

جک، کیت، ساویر، چارلی، سعید، جان‌لاک و ... انگار با من زندگی می‌کنند. ساعت‌ها درباره‌شون فکر می‌کنم.

جک رو خیلی دوست دارم. به خاطر صداقتش، به این دلیل که روابط انسانی و راست‌گویی براش مهم‌تر از نسبت‌های خونیه. برای این‌که اشتباه می‌کنه، عصبانی می‌شه و در عین خوب بودن، قدیس نیست.

نگاه محکم کیت، وقار و محبتش به ساویر رو دوست دارم.

با نگاه خیره و نافذ ساویر، درشتی‌هاش به دیگران و خطوط کم‌رنگ محبت بین او و سعید زندگی می‌کنم.

حماقت‌های چارلی، استقامت سعید و مرموز بودن جان لاک منو دیوونه می‌کنه.

شنون رو هم با وجود خودخواه بودنش دوست دارم.

راستی اگه تموم شه چی‌ کار کنم؟

No comments: